دانشجویان از سینمای امروز جلوتر هستند/ فیلمهای کمی در تاریخ سینمای ما به هویت پرسشگر دانشجو پرداختهاند
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۵۲۴۹۳
سینما همواره مورد توجه قشر روشنفکر و متفکر جامعه بوده و به همین دلیل دانشجویان همواره از اصلیترین مخاطبان سینما بودهاند و بعضاً متفکران جامعه با اکران فیلمهایی که توانستهاند نظر جریانهای فکری مختلفی را به خود جلب کنند، در دانشگاهها مناظراتی پیرامون مباحث علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... برگزار کردهاند و حتی همین مناظرات باعث شده تا آن فیلم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و جریانهای فکری مختلف به سراغ آن بروند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در واقع فیلمهایی که توانستهاند مورد توجه قشر دانشجو قرار بگیرند، آثاری هستند که جایگاهی ویژه در تاریخ سینما دارند. از طرفی با توجه به تأثیرگذاری این قشر در جامعه بسیاری از سینماگران برای روایت قصه و پرداختن به دغدغههای خود به سراغ قشر دانشجو رفتهاند و اتفاقاً بسیاری از این فیلمها نیز توانستهاند آثاری ماندگار باشند. رابطه دانشجو با سینما بدون شک موجب پویایی این هنر-صنعت خواهد شد اما در برخی برهههای تاریخی این ارتباط کمرنگ بوده یا آنچه که فیلمسازان در پرداختن به مسائل دانشجویان دنبال کردهاند، چندان مورد توجه این قشر و جامعه نبوده است. اینکه سینما چقدر میتواند با دانشجویان همراه باشد یا از دغدغههای آنها بگوید و یا حتی دانشگاه را مورد انتقاد قرار دهد و به رشد و پویایی جریانهای فکری مختلف کمک کند، مبحثی است که نیازمند همراهی عوامل متعددی است و سینمای ایران معمولاً پیش از رسیدن به این موضوعات درگیر مسائلی است که شاید برای جریانهای فکری و افراد متفکر و دانشجویان اهمیت چندانی نداشته باشد.
عوامل متعددی میتوانند عامل کمرنگ شدن ارتباط دانشجو با سینما باشند، با جابر قاسمعلی (فیلمنامهنویس و مدرس سینما) پیرامون این موضوع گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
ارتباط سینما و دانشجو را در تاریخ سینمای ایران و سینمای امروز چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من بین دانشجو و سینما یک رابطه دو سویه وجود دارد یعنی دانشجو در برخی فیلمها شخصیت اصلی یا گاهی فرعی اثر است که در تاریخ سینمایمان نمونههایی از آن وجود دارد و از یک سو در بسیاری مواقع اصلیترین مخاطب دانشجویان هستند. نه تنها در ایران که در تاریخ سینمای جهان هم فیلمهای زیادی را با محوریت دانشجو مثال زد که اتفاقا مورد استقبال دانشجویان زمان خود قرار گرفتهاند.
اتفاق خوبی است که دانشجو بلیت بخرد و در سینما شخصیتهایی از جنس خودش یا دوستانش را ببیند چرا که دانشجو قشر پویا، تحصیلکرده و جوان جامعه است، از این طریق بخش عمده مخاطبان سینما نسل جوان، تحصیلکرده از طبقه متوسط میشوند و سینما هم در این ارتباط به پویایی بیشتری میرسد.
با توجه به اینکه بازنمایی دانشجو در سینما را اتفاق خوبی میدانید، آیا دانشجو میتواند خود را در سینمای امروز ایران ببیند؟
این مربوط به امروز و دیروز نمیشود، هیچگاه این اتفاق به طور کامل و دقیق در سینمای ما رخ نداده است. تعداد فیلمهایی که به قشر دانشجو پرداختهاند در سینمای ما بسیار اندک و انگشتشمار است.
مخاطب جوان قهرمانهایی جوان و از جنس خود را میپذیرد اما بیشتر فیلمهای ما که به دانشجو یا نسل جوان پرداختهاند در قالب ملودرام قرار میگیرند و بعضاً قصههایی عاشقانه دارند یا در ژانر کمدی یا حتی نمونههایی مثل «خوابگاه دختران» در ژانر ترسناک هستند اما فیلمهایی که بخواهند آن رویکرد اصیلی که به هویت پرسشگر، مداخلهگر و تأثیرگذار دانشجو بپردازد، بسیار کمرنگ بوده و دلیل این اتفاق هم کاملا مشخص است که به ممیزی مربوط میشود.
با توجه به اینکه قشر دانشجو در ایجاد بحث و گفتگو در جامعه نقشی موثر دارد، آیا فاصله گرفتن آن از سینما میتواند منجر به خنثی شدن آثار سینمایی شود؟
حتماً همینطور است، اساساً این خنثی شدن تنها مربوط به سینما نیست و در بسیاری از رسانههای ما رخ داده است. تلویزیون اساساً تعطیل است، هیچگاه تصویری از جامعه در آن نمیبینیم و دانشجو که جای خود دارد. در سینما هم این تصویر بسیار اندک است و آن هم به واسطه سختگیریها هر روز کمرنگتر میشود و به سمت خنثی شدن مطلق میرود. پیشتر در دانشگاهها برخی فیلمها برای دانشجویان اکران میشد، عوامل این فیلمها در دانشگاه حاضر میشدند، مناظرههایی برگزار میشد ولی این اتفاق این روزها کمتر رخ میدهد. البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر چه یکی از دلایل این اتفاق خنثی شدن سینما است یکی از اصلیترین دلایل در سالهای اخیر شیوع کرونا و تغییراتی است که در شکل آموزش و دانشگاه رخ داد.
به طور کل باید بگویم دانشجو کسی است که دست به انتخاب میزند، او انتخاب واحد میکند، اساتیدش را و زمان کلاسهایش را هم به سلیقه خود انتخاب میکند و به واسطه همین شرایطی که برایش ایجاد شده سعی دارد در هر زمینهای دست به انتخاب بزند و سینمایی که در انتخاب دانشجو نباشد احتمالا سینمایی خنثی است.
آیا دورهای در سینمای ما وجود دارد که به عنوان یک دوره درخشان در معطوف شدن توجه فیلمهای سینمایی به دانشجویان عنوان کرد؟
چنین دورهای که بگوییم یک ارتباط دو سویه به شکلی که دانشجو سوژه اصلی فیلمها باشد و در عین حال جدیترین مخاطب سینما باشد، در تاریخ سینمای ما وجود ندارد. اما چند فیلم و فیلمساز را میتوان مثال زد که این دغدغه را داشتهاند و نکته جالب توجه این است که معمولاً فیلمسازانی در ساخت این آثار موفق بودهاند که در جوانی این فیلمها را ساختهاند چراکه به نسل جوان نزدیک بوده، دغدغهها را میشناسند و نگاهشان منطقیتر است.
«دو زن» و «نیمه پنهان» به کارگردانی تهمینه میلانی یا «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان و فیلمهای پرویز شهبازیان از جمله آثار مهمی هستند که به دانشجویان در زمان خود پرداختهاند. دیگر فیلمسازان مثل مسعود کیمیایی با فیلم «اعتراض» یا داریوش مهرجویی با فیلم «پری» هم به دانشجو پرداختهاند اما دغدغه ادامه دادن این روند را نداشتند و دیگر به آن نپرداختند.
از نظر شما فیلمی که به قشر دانشجو بپردازد، به چه مشخصههایی باید توجه داشته باشد؟
همانطور که گفتم دانشجو انتخابگر است و به واسطه این استقلال نسبی که کسب کرده در تلاش است تا در زمینههای دیگر هم دست به انتخاب بزند و همین ویژگی هم میتواند موجب شکلگیری قصه شود. دانشجو علاوه بر این پرسشگر، منتقد و پویا است و سعی دارد در مباحث مداخله کند و در جامعه تاثیرگذار باشد. این ویژگیها با هویت دانشجو تلفیق شدهاند و اگر قرار است با دقت به آن بپردازیم باید مورد توجه باشند اما متاسفانه به واسطه سانسور در سینمای ما کمرنگ هستند.
آیا سینمای امروز ما حاوی این ویژگی هست که دانشجو مخاطب اصلیاش باشد و در واقع ارتباطی بین آن با دانشجو وجود داشته باشد و حفظ شود؟
امروز نه فقط دانشجوهای ما که مردم ایران از سینما و تلویزیون جلوتر هستند و این یک واقعیت انکارنشدنی است و نه تنها دانشجوی امروز که دانشجوی دیروز هم از این سینما جلوتر است و این فاصله نه اندک بلکه نجومی است.
هیچ اتفاقی نمیتواند رخ دهد تا این همدلی و ارتباط ایجاد شود مگر اینکه سینماگران اجازه داشته باشند آزادانه واقعیتها را مطرح کنند. تا زمانیکه مردم خودشان را در سینما نبینند نباید انتظار داشته باشیم که اتفاق خاصی رخ دهد. این وضعیت فقط فاصلهها را بیشتر و رسانه و سینما را عقیمتر خواهد کرد.
وقتی از سینما صحبت میکنم منظورم سینمایی است که مخاطب دارد و محصول صنعت است، سینمایی که امروز داریم با آنچه که مدنظر من است تفاوت دارد و محصول نظام تثبیت است، نهادی که شاخههای خود را در همه جا تسری داده و حالا میخواهد سینما هم داشته باشد؛ این سینما ما را به جایی نمیرساند. سینما باید محصول صنعت باشد و به واسطه گیشه و اکران زنده باشد و اینگونه میتوان به آن امیدوار بود که حرفی بزند. شاید به صورت زیرزمینی فیلمهایی با نگرش فکری جدی ساخته شوند که آن هم با سینمای گیشه و اکرانی که مدنظر من هست، تفاوت دارد.
امروز در بحران هستیم، باید صبر کنیم و ببینیم که چه اتفاقی رخ میدهد، این دوران جلو میرود و شاید روزی سینما به این روزها و دانشجویان امروز هم بپردازد اما آن زمان باز هم عقبتر است چراکه این مسائل احتمالاً حل شده و مسائل تازهتری وجود دارد که سینما نمیتواند به آنها توجهی داشته باشد.
۵۵۲۴۷
کد خبر 1704011منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سینمای ایران دانشجو فیلم سرگرمی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران تاریخ سینمای جریان های فکری تاریخ سینما سینمای امروز فیلم هایی سینمای ما پرداخته اند قشر دانشجو مورد توجه سینما هم خنثی شدن فیلم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۵۲۴۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
(ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
فریدون جیرانی در آخرین گفتوگوی ویدئویی خود در «اعتمادآنلاین» روبروی ابوالحسن داوودی، کارگردان و تهیهکننده و فرهاد توحیدی، فیلمنامهنویس نشست و درباره شرایط روز سینمای ایران سخن گفتند.
در بخشی از این گفتگو فریدون جیرانی به سینمای عباس کیارستمی و تاثیر آن در دهه ۷۰ شمسی پرداخته است و با مهمانان به بررسی آن شرایط و دورههای پس از آن پرداختهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، در ادامه این بخش صحبتهای جیرانی و ابوالحسن داوودی را میخوانید و میبینید:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلیدر تحلیل دولتمردان فرهنگی دهه ۷۰ خیلی از عناصر که ممکن است به تعبیر الان مزاحم به نظر بیایند، کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود
*تفکر عباس کیارستمی با خانه دوست کجاست و کلوزآپ باعث شد روشنفکری تمام دنیا متوجه اینجور سینما شوند و تاثیر جهانی گذاشت.
داوودی: و امر مهمی که داشت اینکه در تحلیل خیلی از دولتمردان فرهنگی آن زمان خیلی از این عناصر که ممکن است به تعبیر الان عناصر مزاحم به نظر بیایند، آن زمان کارکردشان به نفع دولت و حاکمیت هم بود. یعنی یک جوری چهره جمهوری اسلامی را در دنیا یک چهره جذابتر و قابل قبولتری نشان میداد.
در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود
*چهره را خیلی عوض کرد.
داوودی: اشکال بزرگی که در روش و سیستمی که به نظر میآید حاکمیت بعد از این جریان در پیش گرفت، [این است که]به نظرم حاکمیت را بیشتر تبدیل کرد به یک حاکمیت ترسیده که برای اینکه از شرایط پیشگیری کند درخت را از بن برید. یعنی سعی کرد درخت را بهنوعی از ریشه دربیاورد یا خشک کند، نفت بریزد که ریشهاش هم خشک شود؛ و این توجه را نداشت که همه این عناصر حتی منتقدترینشان، حتی کسانی که به نظر اوج اپوزیسیون جریان حاکمیت میآیند، نهایتاً در این سیستم پیچیده فرهنگی و ارتباطی که در دنیا هست میتوانند منافعی را هم برای دولت بیاورند. بهخصوص در حوزه فرهنگ. در حوزه سیاست اگر این را ببینید سیاست برخوردهای خیلی سلبی و تند و تیز را ممکن است جواب بدهد، اما در عرصه فرهنگ معمولاً سیاستهایی که خیلی تند و تیز است، بیشتر از هر جایی تبدیل به شمشیر دولبه میشود. شمشیر دولبهای که بعد از یک مدتی بیشترین خسارت را برای خود آن شمشیرزن به وجود میآورد. این چیزی بود که دوستان تحلیل نکرده بودند.
جشنواره فجر به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد/ قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
در واقع شاید مهمترین مسالهای که وجود داشت این بود که در این دوره دوستان کاملاً بدون هرگونه تحلیلی بر اساس شرایط مدرن امروز سینما و جامعه رفتاری را پیشه کردند که از همین الان میبینیم خسارتهایش چگونه اتفاق افتاد. مثلاً جشنواره فجر تقریباً جزو دولتیترین جشنوارههای دنیا محسوب میشود. به خاطر مناسبتش، ویترینش، به خاطر اینکه سالهای سال همه درگیرش بودهایم. اینکه جشنواره فجر همواره زیر سایه سالگرد انقلاب حرکت کرده و تبدیل به ویترینش شده، با همه لطمههایی که زده، اما باعث شده خود این جامعه در دورانی تبدیل به یک چهره ملی و سبب ارتباط بین این دو هم بشود؛
یعنی بین حاکمیت و مردم و بهخصوص بخش فرهنگی و سینمایی. الان تصویر جشنواره فجر را نگاه کنید. جشنواره فجر واقعاً به جشنواره عمار و یک جشنواره شهرستانی بیشتر شباهت دارد که یک نهاد و جریان حکومتی برگزار میکند تا چهرهای که هم اهالی سینما و هم مردم آن را پذیرفته بودند که این شرایط به دلیل وضعیتی که داریم بهترین شکلی است که میتواند الان برگزار شود. اشکالاتش را هم پذیرفته بودند، اما الان اتفاقی که از سال گذشته به شکل عمده و آشکار شروع شد، تاثیرش را همین امسال چقدر در سطحی شدن و از دست دادن کیفیت گذاشته است. از دست دادن هویت بهخصوص حتی بخشی که مربوط به حاکمیت بود.
یعنی این به نظرم خسارتش بسیار عمدهتر از چیزی است که جشنواره فجر برای مردم داشت و دوستان این را در تحلیل خودشان متوجه نشدند که هر کدام از این اتفاقات، از این شمشیر از رو بستنهایی که در واقع نفی کردن یک طیفی که فکر کنند چرا برویم دنبال اینکه آقای جیرانی چه چیزی میخواهد بسازد. اصلاً آقای جیرانی چرا باید فیلم بسازد. وقتی این تفکر غالب میشود و این میشود که قبل از اینکه بگوییم جیرانی چه چیزی بسازد، میگوییم جیرانی چرا بسازد؟
سینمای ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد به این دلیل که نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند
این تفکر خسارتش قبل از هر چیز به خودشان برمیگردد. به این دلیل که سیستمی که در تحلیل شما و فرهاد هم بود، رشد کردن سینمایی ایدئولوژیک و سینمای پروپاگاندا از یک جایی به بعد خودش را مثل خوره میخورد. چون سینمای پروپاگاندا به دلیل اینکه نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و پلهایی را که مخاطب خودش نیاز دارد با درک و سلیقه خودش کشف کند و واردش شود، نمیتواند آنها را بسازد؛ بنابراین روزبهروز چه دولت بخواهد چه نخواهد، گرانتر و غیرقابل ساختتر میشود و به جایی میرسد که دیگر سینما، حتی سینمای پروپاگاندا، امکانش از دست دولت و نهادهای سازنده هم خارج میشود. چون اینها مخاطب ندارند.
در تولیدات سال قبل، تعداد محدود محصولاتی که بنیاد فارابی به عنوان مهمترین بنیاد تقویتکننده سینما که به این دلیل شکل گرفته بود... به این دلیل که حمایت کند یکسری محصولات ساخته شود تا رابط بین فرهنگ ایدئولوژیک و حاکمیتی و مردم باشد...، اما عملاً به چه سرنوشتی دچار شده؟
محصولات امسال هیچ شانسی در ارتباط با مخاطب ندارند/ کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید جواب نمیدهد
سال گذشته و امسال تقریباً ۲۰ محصول داشتیم که از این تعداد تماماً در اختیار نهادهای مختلف بوده و سرمایههایی که بیشتر سرمایههای دولتی بودهاند و شاید به جز یکی دوتا- که احتمال دارد بر اساس آن چیزی که دیدهاند باشد، من هیچ کدام از محصولات امسال را ندیدهام-، اما کسانی که دیدهاند به جز یکی دو مورد بقیهشان هیچگونه شانسی برای اینکه کمترین اقبالی را بتوانند در ارتباط با مخاطب و مخاطب عام به وجود بیاورند [نداشتند]نه یک گروه خاص، گروه انتخابشده که پول بدهند.
کسانی که تصمیمات فرهنگی میگیرند با شرایط و کسانی روبهرو میشویم که همان مثال معروف را به یادمان میآورند که بر سر شاخ نشستهاند و بن میبرند و متوجه نیستند که این رفتار خشن، سلبی و تحریککننده که پیش گرفتهاند، فرار به جلویی که میبینیم که روزبهروز بیشتر میشود، این لجبازی از طرف تمام تصمیمگیران نسبت به اینکه همین است که هست، این سیاست حتی وقتی به جایی میرسد که دیدیم بعد از جشنواره فجر وقتی این میزان مهجوریت را مشاهده کردند، به جای اینکه این را تحلیل کنند، روزنامه معروفی که بیشتر از همه نسبت به این داستان واکنش دارد، عنوان میکند چه خوب شد که پای همه این عناصر را از سینما قطع کردید و ما همین را میخواستیم.
این کوتوله کردن و سر بریدن کسی که سرش از میان جمع بیرون میآید، به نظر میآید اولین چیزی است که ممکن است به ذهن هر آدم عامی بیاید که برای اینکه با یک مساله و بحران حاد روبهرو شود، چیزی که فکر میکند میتواند عامل بحران باشد از اول سرش را قطع کند. این فرهنگ جواب نمیدهد. این در سینما جواب نمیدهد. اتفاقی که شاید افتاده و دوستان کاملاً ندیده گرفتهاند تغییر ماهیت جریانات و نوع ارتباطات فرهنگی است که سینما جزو عمدهترینشان است.
در بین محصولاتی که تولید میشود که حتی مربوط به سینمای زیرزمینی هم نیست؛ همین فیلم آقای صناعیها فیلمی است که خیلی مشخص و قانونی پروانه ساخت گرفته و با همه اصول و نظارتهای دوستان ساخته شده، اما چرا تبدیل میشود به یک جریانی که مثل لیف خرما نمیدانند چهکارش کنند. فیلمی که همه مراحل قانونی را طی کرده و بر آن اساس ساخته شده.
اگر بخواهیم به تعبیر همان اواسط دهههای ۶۰ و ۷۰ نگاه کنیم، این فیلم باید از جانب مردم و حاکمیت افتخار سینمای ایران باشد. ممکن است حاکمیت نسبت به آن نقد هم داشته باشد هیچ ایرادی ندارد میتواند نقدش را داشته باشد، اما از یک طرف به عنوان یک تصویری [که جامعه آزاد را نشان میدهد]، جامعهای که در آن امکان حرف زدن و ابراز سلیقههای مختلف وجود دارد، بیش از هر چیزی آن فیلم میتواند به حاکمیت و جریان بینالمللی کمک کند. ۴۰ سال است که با پوست و گوشت و استخوان و تورم این را تجربه میکنیم که هیچ جور از این شرایط جهانی جدا نیست.